چهارسالانه
دخترک کوچک من چهارساله شد و چه زود گذشت...
کودک شیرین تر از جانم اکنون دیگر خانمی شده است برای خودش. حرفهای بزرگانه می زند و دهانتان را از تعجب باز نگه می دارد. او اکنون به قول خودش عاشق لباس دامنی، کفش پاشته بلند و مرغ سوخاری است.
البته عاشقانه های دیگری هم در این لیست قرار دارد چه بسا که اینها تاپترینشان است.
دخترکم به کلاس فلوت و باله می روند و او عاشق باله رین شدن است البته به قول خودش. در خانه و کوچه پاشنه بلند راه می رود( به قول خودش) می چرخد و گاهی مب پرد و چه بسا این پریدنها کار دستش داده و چندین بار پاهایش خراش برداشتند. در این شور و هیاهو کارتون leep هم پیاز داغش را زیاد کرده و می خواهد مثل فیلیسی پرش بلندی از پله های بزرگ داشته باشد.
خوشبختانه خودش می گوید که هنوز یاد نگرفتم باید به من مربی یاد بده.
روزهها چه سریع گذشتند و اینجا چقدر خاک گرفته بود. امدم اب و جارویی کنم تا ان شالله بیشتر به اینجا سر بزنم.