پنج ماهگی
چند روزی هست که وارد ماه پنجم زندگی شیرین و پرافتخارت شده ای.
غذای کمکی رو با فرنی شروع کردم و خدا رو شکر می خوری. می دونم خیلی بی مزه است. قطره آهنت را هم شروع کردم یک قطره از اونو من چشیدم وای خدای من چقدر دهانم طعم بدی گرفته بود دلم برایت سوخت تو چه طور این قطره خیلی بد مزه را تحمل می کنی عزیزکم.
تعطیلات عید فطر را در منزل عزیزت(مادر بابا) گذراندیم. روزهای بارانی آن را با گشت در مرکز خرید گذراندیم ولی دریغ از یک چیز بدرد بخور و چشمگیر برای من.
عمه جانت برایت شلوارک خرید دستش درد نکند یادت باشد از او تشکر کنی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی