متعجبانه
تا حالا شده حرفی نداشته باشید در برابر بلبل زبونی های نوگلتون؟؟؟
الان یکی شو براتون می نویسم
نازبانوی ما چند وقتی از بر سر حمام رفتن و نرفتن با ما کل می اندازد در ادامه حرفهایش را بخوانید:
من: برو حمام بو می گیری مثل حنی می شوی و بعد تنها می نشینی روی سه پایه و خلاصه کل شعر حسنی را برایش می خوانم ولی
نازبانو:چرا بو می گیرم
من: چون حمام نمی روی
نازبانو:چه جوری بو می گیرم؟
من: چون عرق می کنی
نازبانو: چه جوری عرق می کنم
من: چون بازی می کنی
سرآخر می گوید بزاربو بگیرم اشکال ندارهمن که تا دو روز دیگه بازی نمی کنم بوها می روند بعدش می روم بازی
حالا شما باشید چه می کنید؟؟
باز هم قصه بوبی بو گندو رو تعریف می کنم
ولی او می گوید بوبی توی جیب لباسش ساندویچ داشت که بو می داد من که ساندویچ ندارم
با این جواب آخر چه کنم؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی