گلدونه خونه ماگلدونه خونه ما، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

مــــــــــــادرانـــــــــــــــــــه

اندر حکایت سفر به ایران (قسمت دوم)

1390/6/2 22:37
نویسنده : گلی جون
352 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از دوماه از آخرین آپلود سایت امروز اومدم تا بگم از آنچه گذشت بر ما.....

ما به ایران اومدیم دو روز اول در منزل مادر من سکنی گزییدیم و حدود یک هفته به دلایل کار همسری راهی منزل مادرشوی شدیم که اصلا به من خوش نگذشت و هیچ  وقت فراموش نمی کنم گرچه اولین بارشون نبود.

به دلایل سقط های مکرر من و دلتنگی های انجام شده پامو در یک کفش کردم و همسر عزیز رو راضی کردم که در ایران ماندنی شویم. 

بنابراین اولین گام بلند کردن مستاجر سمج و بی ملاحظه ما بود که یه عالمه گیس و گیس کشی بلندش کردیم و دو هفته ای من و همسری مشغول رنگ کردن اتاقهای خونه شدیم.

واقعا دلم برای خونه زندگی خودم تنگ شده بود. دلم برای تک تک وسایلهام و اتاقم تنگ شده بود. البته در این مدت یک تصادف کوچیک من و مادرم داشتیم که به دلیل نبستن کمربند س و بینی من کمی خراش دلخراش برداشت و البته به خیر گذشت.

لوازم رو از خانه مادرم به منزل خودمون آوردیم. از وقتی که اومده بودم اولین کاری که کرده بودم وقت دکتر گرفتم و خانم منشی زحمت کشیدند و وقت اینجانب را برای یک ماه بعد تنظیم کردند که البته در این یک ماه منم مشغول رنگ و جابجایی خونه بودم.

نوبت دکتر فرا رسید و دکتر رفتم و خانم دکتر محترم برام کلی آز نوشت که هنوز که هنوزه منتظر جواب یکی از اونا هستم و بقیه رو گرفتم.

در این مدت هم دنبال کارهای انتقالی دانشگاه من بودیم که خوشبختانه خوب پیش می ره و البته دنبال یه کار خوبم که هنوز پیدا نکردم.

در این مدت شوهری یه بیست روزی دوباره برای یه سری از کارها به مالزی رفت خیلی دلم می خواست منم برم ولی بنا بر دلایلی نتونستم.

اعترافی که می خوام بکنم اونم اینه که دلم برای مالزی تنگ شده ولی اینجا یه آرامش خاطری دارم که اونجا نداشتم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان نفس طلایی
2 شهریور 90 23:26
به ایران خوش امدید