گلدونه خونه ماگلدونه خونه ما، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

مــــــــــــادرانـــــــــــــــــــه

روزانه های دختر بانو

1393/9/19 22:35
نویسنده : گلی جون
143 بازدید
اشتراک گذاری

وقت ناهار می شود.

ناهارت را می دهم و اعلام می کنم که موقع خواب طهر است.

فورا لامپی اگر روشن باشد خاموش می کنی.. 

اگر لپ تاپ روشن باشد  روشن باشد آن را هم خاموش می کنی و به طرف اتاقت می روی.

 

من هم به دنبالت میایم. تشکت را چهن می کنم کنار تشک دراز می کشم و برایت یکی از کتاب داستانهایت را که خودت انتخاب کردی را می خوانم یا اگر دوست نداشته باشی خودت می گویی که برایم داستان بگو و من هم داستانی برایت می سازم.

داستان تمام می شود پتویت را کنار می زنی می روی سراغ چند عروسکت که بیشتر دم دستت است. چندتایشان را انتخاب می کنی کنارت می چینی شان و پتویت را رویشان می گذاری.

داستان یا چیزهایی که  برایت تعریف کردم را برایشان جسته و گریخته کمی تعریف می کنی. چند لحظه بعد سرت را روی سینه ام می گذاری و کاملا روی من دراز می کشی دوباره کمی زمان می گذرد روی تشکت می خوابی و دوباره حرفهایی که تحویلت دادم را با خودت تکرار می کنی 

و من با نگاه کردن به تو دلشاد می شوم  گاهی همین چیزهای کوچکی که در بین مان است به چشممان نمی آید ولی وقتی با چشم دل می بینی و فکر می کنی به آن

دلشاد می شوی و می خندی از ته دل می خندی مثل کودکی که اگر بخندد خنده اش واقعی است و در آن ریا نیست.

دخترکم چشمه محبتت همیشه جوشان باد 

الهی آنقدر سرشار از عشق و محبت باشی که آن را بی هیچ چشم داشتی نثار کسانی که شایسته اش هستند بنمایی........

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)