گلدونه خونه ماگلدونه خونه ما، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

مــــــــــــادرانـــــــــــــــــــه

تجربیات دخترانه

1394/4/3 13:39
نویسنده : گلی جون
219 بازدید
اشتراک گذاری

توی این مدت دخترم چیزهای خوبی رو خودش تجربه کرد که براش خیلی شیرین بود

برای اولین بار به نمایشگاه بین المللی کتاب رفتیم و توی راه چند بار به علت خستگی همسر تو ماشین استراحت کردیم از اون به بعد تکون می خوره می گیه مامان تو ماشین بخوابیم خونه خوب نیست خونه نخوابیم. از مسیر که می رفتیم برا اولین بار تونل می دید که خیلی ذوق زده بود و تمام راه رو چه رفت چه برگشت پلک رو هم نذاشت. از نمایشگاه خیلی لذت برد و مدام میگفت بازم بریم کتاب بخریم.

عمه اش ازدواج کرد و تو مراسم عمش دختر ماهی بود و کلی رقصید و ناز کرد تازه اونجا فهمیدیم داره یاد می گیره از خودش در مقابل حرف زور بچه های دیگه دفاع کنه.

بلز دخترعموش رو دید و تا اومدیم خونه به باباش رو کرد و گفت بابا از اونها که آجی داشت با چوب می زد برا من هم بخر و ما مات و مبهوت تا بالاخره فهمیدیم منظورش بلز بوده حالا داریم می فرستیمش کلاسهای آمادگی برا موسیقی تا به موقعش یکی برات بخریم.

برای اولین بار اینو تجربه کرد که تو دستهاش گندم بریزه و بده به جوجه ها بخورند و جوجه ها به دستهاش نوک می زدند خنده اش تا آسمون می رفت و باز می خواست این کار و تکرار کنه.

درخ سیب کوتاهی تو خونه مادرم هست که خودش بدون اینکه کسی بهش بگه رفت ازش سیب کند شست و خورد و تجربه خیلی خوبی براش شد و با افتخار برا همه تعریف می کنه و اگه اونجا باشیم چندین بار خودش میره اینکارو انجام میده و با اشتهای وصف ناشدنی و برق خوشحالی زیاد می خوردش.

از خدا می خوام تجربه های شیرینی رو داشته باشی و همیشه از دستاوردهای خوبت خوشحال بشی.

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)