گلدونه خونه ماگلدونه خونه ما، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

مــــــــــــادرانـــــــــــــــــــه

مسافرتهای یک روزانه

1394/5/10 14:27
نویسنده : گلی جون
131 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از ماه رمضان در ایام تعطیلات دو روزه یک روز از این تعطیلات رو رفتیم کندلوس جایی باصفا و زیبا با دشتهایی پر از بز و گوسفند و جاده ای طولانیییییییی. 

بسیار هوای دلنشین بود باران ریز ریز می بارید ولی ناگهان هوا سرد شد جوری که به در ورودی پارک رسیدیم تگرگ درشت میبارید. سالها بود تگرگ ندیده بودم چقدر برای دلبرمان این تگرگ هیجان داشت و مدام با دیدن هر دانه تگرگ روی کاپوت ماشین از شادی فریاد می زد و می خندید. خوشبختانه بعد از چند دقیقه تمام شد ولی بازم بارون می بارید چتر داخل ماشین داشتیم و سه تایی به همراه دلبرکمان  که پتو پیچ شده بود به پارک و موزه کندلوس رفتیم و خوش گذشت گرچه پاهایمان خیس شد ولی وقتی تو اون فضای خنک نشستیم با یه موسیقی محلی قزل آلا خوردیم و شادی دخترکمان رو دیدیم که چه با اشتها غذا می خورد و می خندید بسی به ما خوش گذشت.

وقتی  به پاره تنمان نگاه می کنیم می بینیم خدا رو هزار مرتبه شکر چه بزرگ شده است و چه خانوم دارد می شود مدام انگشتهای ما را می بوسد و مرا بغل می کند و وقتی با پدرش بیرون می رود رو به من می کند و در حالی که دستهایش را به گردنم حلقه زده می گوید : می خای تو رو با خودم ببرم؟؟ و من خنده ام می گیرد و جواب می دهم ممنون خودت برو..  او هم ریز ریز می خندد و بدوبدو به سمت در می رود تا کفشهایش را بپوشد و با پدرش برود.

دیروز هم رفتیم آبشار ویسادار و بسی به ما خوش گذشت و پرنسسمان مدام می گفت چرا اینجا اینقدر کثیفه و بو می دهد در حالی که ما به زباله های کنار رودخانه اشاره می کردیم برایش تو ضیح می دادیم که بعضی ها آشغالهای خودشان را جمع نمی کنند و اینجا می ریزند به خاطر همین اینجا کثیف است. چقدر دلمان برای آبشار به اون عظمت سوخت که اینقدر منظره اش کم کمک دارد نا زیبا می شود. از کار دکه ای کنار آبشار کمی خرسند گشتیم وقتی این جمله را بر روی پرده ای کنار دکه اش دیدیم " به ازای هر کیسه زباله یک بلال رایگان دریافت کنید" واقعا!!!!!!!!!!!

بعد از رفتیم دریا و دخترکمان تنی به اب زد و دلش نمی خاست از آبتنی دست بردارد ولی زمان در حال گذر است باید بگذاریم و برویم بنابراین با ترفندهایی او را از آن خوشی دور کردیم.

این روزها نور چشممان با ما به استخر و کلاس پیلاتس میاید و خودش را سرگرم م یکند و از اینکه با هم باشگاه می رویم خوشحال است مدام در خانه کارهای کلاس را تکرار می کند. البته چند هفته ای هم هست که با هم کارگاه مادر و کودک می رویم که او آن را کلاس موسیقی نام نهاده. با هم شعر می خانیم می رقصیم و سازهای ابتدایی موسیقی را امتحان می کنیم.

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)