گلدونه خونه ماگلدونه خونه ما، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

مــــــــــــادرانـــــــــــــــــــه

پایان ترم

بالاخره امروز آخرین امتحان ترم رو دادم اینقدر خوشحالم که با اینکه الان سه روزه که فقط 3 ساعت کلش خوابیدم و دارم از خستگی می میرم اومدم  تا این خبر مهم رو بگم....... حالا باید کلی بگردم............. آخ جونمی میرم بیرون یک ماهه که به جز دانشگاه هیچ جا نرفتم.... هههههه ندید بدید چرا شدم نمی دونم ...
9 ارديبهشت 1390

امتحانها

این روزها وقتم خیلی پره مشغول امتحانها هستم...... همه هم پشته سر همه واییییییییییی امروز هم که من وبلاگ جدیدم رو افتتاح کردم یه عالمه درس دارم که الان نشستم و پشت سیستم دارم آپ می کنم...  همسری امروز امتحانش تموم شد بنابراین محکوم بود که شام درست کنه اونم چه شامی همش می اومد می پرسید چی بریزم چی نریزم نمکش خوبه... فلفلش کم نیست   مثلا من می خواستم درس بخونم می رفتم خودم غذا درس می کردم بهتر بود ........... ولی خدایش خوب بود آخرش.... دستش درد نکنه تازه ظرف هامو هم شست.... الهی قربونش برم که بهم کمک می کنه. ...
6 ارديبهشت 1390

اولین گام

اومدم یه وبلاگ دیگه و با یه دامنه جدید باز کردم وبلاگهای دیگه مو بستم تا یاد تلخی از دست دادن تو نباشم..... دلم گرفته بود...... دو بار داشتنت را تا نه هفته تجربه کردم ولی تقدیر و خواست خدای ما این بود که تو کنارم نباشی..... الان اومدم با یه انرژی مضاعف و شروع جدید و مطمئنم اینبار دیگه تو رو تو آغوشم می گیرم........   من اینجا برات می نویسم تا خودت بعدها ببینی چقدر در انتظارت بودیم و چه سختی هایی جلوی پاهای ماست و البته حتما کنارش خوشی هم هست...... خودت طعم زمینی بودن رو بعدها خواهی چشید.... یادت نره که ما اینجا تنهات نمی ذاریم نترسی یه وقت...
6 ارديبهشت 1390