آغاز ماه محرم و هنوز در انتظار
تمام آزهای مربوطه رو انجام دادم و خدارو شکر مشکلی نبود.
نمی دونم باید خوشحال باشم یا ناراحت چون خانم دکتر محترم دلیلی واسه سقطهای من پیدا نکرد و بهم اجازه بارداری داد
اما............
من هنوز در کابوسهای دوبار تجربه ی تلخ خودم هستم بنابراین تمصمیم گرفتم که برای اطمینان و صحت و سقم تشخیص خانم دکتر یه نوبت از ابن سینا بگیرم و این دوجواب رو با هم ارزیابی کنم..
در همین راستا یه تماسی با این پژوهشکده داشتم و نوبت بنده رو واسه 27 آذر تعیین کردند ( دستشون درد نکنه با این زمان بندیشون آخه این همه مدت!!!) و یعنی من همچنان باید در لیست انتظار واسه یه هدیه از طرف خداوند باشم....
ولی هیچ کس نمی تونه منو الان درک کنه مگه اینکه تجربه ی تلخ منو داشته باشه الان هر دقیقه ی گذر زمان واسه من یه سال یا بهتر بگم یه عمر داره می گذره.
حالا بگذریم اینقدر هر روز دارم به این مسئله فکر می کنم دارم خل می شم فکر کنم
این چند روز هوا اینجا خیلی دلپذیر شده توی فصل پاییز هستیم فصلی که من عاشقشم.... ولی برف حسابی از خجالت من دراومده و به خاطر اینکه من 2 سال برف ندیده بودم خیلی زودتر قبل از اینکه ننه سرما بیاد به من لبخند زد و منو کلی سورپرایز کرد .... دمش گرم
و اما ..... و اما امشب اولین شب محرمه که من خیلی دعا کردم و ایندفعه از شهید کربلا حاجتم رو خواستم. امیدوارم که هنوز پیش خدا و ائمه اش هنوز جایگاهی حتی به اندازه نخود داشته باشم که رویم رو این بار به زمین نذارند و لطفشون رو ایندفعه شامل حال من کنند تا ان شاءالله سال دیگه با نی نی عزیزم توی مراسم شیرخوارگان و عزاداری امام حسین (ع) شرکت کنم..
آمین....