گلدونه خونه ماگلدونه خونه ما، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

مــــــــــــادرانـــــــــــــــــــه

مروارید 13

1393/11/27 13:10
نویسنده : گلی جون
129 بازدید
اشتراک گذاری

 مروارید سیزدهمت در اومده و کم کمک هم داره دو تا دیگه از دندونهای نیشت در میاد به سلامتی.

در صدد تدارک تولد کوچکی هستم در حد بضاعت خودمون امیدوارم بتونم لحظه لحظه های زندگیت را شاد و پر از خاطره های زیبا کنم.

هر روز منتظر چیزهای شگفت انگیز رفتارهات هستم و کلی سورپرایز می شیم از کارهات.

از بازیگوشیهایت این بود که چهارپایه را همیشه دنبال خودت این طرف و آن طرف می کشیدی و از هر چیزی که دستت نمی رسید بالا می رفت و حتی بالای آن نطق هم می کردی به این خاطر مجبور شیدم چهار پایه را در بالکن بگذاریم ولی باز مکانش را شناسایی کردی و از ما خواستی که برایت بیاوریمتش. ما هم برا یاینکه یک موقع از آن بالا کله پا نشوی شبانگاه هنگامی که خواب بودی در حمام پنهانش کردیم. ولی هر وقت که حمام می رویم با هیجان فریاد می زنی اینهاااااااااااااااااااا پیداش کردم. چهارپایه اینجاست....... مامان پیداش کردم. ما هم یک جوری سر و ته قضیه را هم میاوریم تا یادت برود..

الان جای چهار پایه کذایی سطل بلاکهای خانه سازیت است که هر روز خالیش می کنی و سرو ته کرده و باز هم بالا می روی البته این یکی ارتفاعش کم است وما فعلا به این مورد رضایت دادیم.

هرکسی که  اگر به پدرت تلفن بزند فورا می پرسی بابا کی بود؟؟ و ما هم برایت توضیح می دهیم وقتی بهت می گوییم لباست را بپوش تا بیرون برویم با حالت جالبی می پرسی : مامان کودا بریم؟؟؟

لباسی که برای تولدت به خیاط سپرده بودیم را پرو کردی و کلی باآن ادا و غمیش آمدی و ناز می کردی وقتی از تنت درمیاوردمش می گفتی مامان بپوشم بریم و من وعده دادم که خاله برایت زود درست می کند تا بپوشی.

وقتی که از پرو بیرون آمدی برای پدر تعریف کردی که من عروس شدم.. لباس عروس پوشیدم تا کادو بگیرم و ما کلی خنده مان گرفت  تو این کلمات را از کجا شنیده ای.........

همیشه بخند که دنیا با لبخندهایت شیرین است.

هر روز دلمان انگار بیشتر برایت پر می کشد و قربان صدقه ات می رویم.

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)